جوان آنلاین: زهرا موسیوند، کارشناس ارشد مشاوره خانواده و ازدواج است. او با فعالیت در کلینیک روانشناسی و دفتر نهاد رهبری در دانشگاه شهید رجایی، تجارب زیادی در زمینه مشاوره ازدواج جوانان دارد. موسیوند معتقد است نقش والدین و خانواده در زندگی آینده جوانان تا آنجایی مؤثر است که در صورت رضایت آنها، ۸۵ درصد زندگیهای مشترک نتیجه مثبتی خواهد داشت، ولی این بدان معنا نیست که باید با نظر و انتخاب جوانان تقابل کرد. والدین باید کنار فرزندانشان باشند و با آگاه کردن آنها و معرفی ملاکهای صحیح انتخاب همسر به عنوان یک راهنما و دوست شانه به شانه فرزندانشان قرار بگیرند. نکته دیگری که این مشاور و کارشناس خانواده به آن اشاره دارد طرح بعضی موضوعات از سوی والدین است که در جوانان فقط ایجاد نگرانی میکند، در حالیکه بسیاری از این موضوعات با کمی بینش و آگاهی قابل حل است. آنها باید با ایجاد تعادل در همه زمینهها به فرزندانشان شهامت ازدواج دهند و در این مسیر حامی آنها باشند. از طرفی با الگوسازی است که غول ازدواج شکسته میشود و این شهامت و جسارت شکل میگیرد.
متن زیر ماحصل گفتگو با این کارشناس است که میخوانید.
ابتدای بحث بفرمایید چه زمانی فرزندان دختر و پسر میتوانند آماده پذیرش جنس مخالف برای شروع زندگی مشترک شوند؟
این موضوع به بلوغ، نوع تربیت و شرایط خانواده بستگی دارد. افراد در خانوادههای مختلف و با سلایق متفاوت رشد و تربیت میشوند به همین دلیل پذیرش جنس مخالف را میتوان در سنهای مختلف تعریف کرد. ممکن است بعضی در سن بلوغ به رشد جسمی و جنسی برسند. به هر حال آشنایی با جنس مخالف باید در زمان مناسب با توجه به شرایط خانواده، بلوغ فکری و آگاهی بیشتر اتفاق بیفتد.
میتوان برای آنها تعریف سنی داشت؟
کارشناسان بر این باورند اغلب دختران از سن ۱۲ سالگی و اغلب پسران از سن ۱۳ سالگی تمایل به جنس مخالف پیدا میکنند.
راهکار صحیحی که باید والدین در این باره پیش بگیرند تا این آشنایی نتیجه مثبتی داشته باشد و آسیبزا و ناهنجار نشود چیست؟
این مسئله یک راهکار مهم دارد. اگر بچهها در خانهای با محیط صمیمی و گرم پرورش پیدا کنند و خانواده صبورانه به روی آنان آغوش باز کند و دل به صحبت جوانان بدهد، همچنین والدین اجازه دهند جوانان احساساتشان را بیان کنند و حتی زمانی را به گپ وگفت با آنان اختصاص دهند تا رازهایشان را با والدین در میان بگذارند، قطعاً نتیجه مثبتی در پی خواهد داشت. والدین باید قبول کنند این آشنایی یک حس طبیعی است و نباید دور از انتظارشان باشد. اگر آموزش درست بدهیم آسیبزا نیست، در غیر اینصورت دچار آسیب میشوند و هنجار به ناهنجار تبدیل میشود. نکته دیگر اینکه والدین از هر تنش و پرخاشگری دوری و با جوانان مانند یک دوست و راهنما رفتار کنند.
با توجه به تجارت شما، در چه مواردی خانوادهها سد راه ازدواج جوانان میشوند؟
گاهی سختگیریهایی در معیارهای سطحی که اهمیتی در زندگی مشترک دو جوان ندارد صورت میگیرد. مانند مادری که میگفت برای پسرم دختری میخواهم که تک فرزند باشد! واقعاً تک فرزند بودن حُسن است؟ اینکه نوه او در چند سال دیگر خاله و دایی نداشته باشد برایشان اهمیت ندارد؟! مورد دیگر که به فراوان دیده میشود سنجش فرزندان بر حسب تحصیلات یا شغلشان است. این مورد در دختران بیشتر دیده میشود. ما قائل هستیم دختران باید تحصیلات خوبی داشته باشند تا زندگی موفقی داشته باشند، اما در بعضی خانوادهها نگاه تغییر میکند. بعضی از آنها زیر بار ازدواج نمیروند و بیشتر هم به دلیل حمایت غلط و افراطی خانوادههایشان است. این معضل بزرگی است. در بعضی موارد چهره ملاک انتخاب قرار میگیرد! البته چهره تا حدی مهم است، اما نباید بهعنوان یک ملاک اصلی در نظر گرفته شود. جای تأسف است که معیارهای اخلاقی کنار رفته و به ظواهر و مسائل مالی اهمیت بیشتری داده میشود. جای تأسف بیشتر اینکه این سلایق هم در جوانان دیده میشود و هم در خانوادهها.
مشکلات اقتصادی هم حرف خودش را میزند. بعضی خانوادهها با جملاتی مانند اینکه جوان ما پشتوانه مالی ندارد، چطور میخواهد گلیم خود را از آب بیرون بکشد، به جای تشویق و حمایت آنها را نگران میکنند و از ازدواج میترسانند در حالیکه با حمایت حداقل مادی و پشتوانه اخلاقی، باید کاری کرد جوانان روی پای خودشان بایستند. از موارد مهم دیگر مهریه است که عدد آن مانع ازدواج شده است.
راهحل چیست؟
باید خانوادهها را با اصل موضوع ازدواج و ملاکهای اصلی آن آشنا کرد. باید آنها را با تبعات منفی و روانی دیر ازدواج کردن آشنا کرد. والدین باید به فرزندانشان جرئت ازدواج بدهند و آنها را نترسانند، چراکه خداوند تضمین کرده است اگر ازدواج کنید من از فضل خودم شما را بینیاز میکنم. الگودهی در مسیر اقتصادی نیز بسیار مؤثر است. خانوادهها مراسمها را ساده برگزار کنند. از اجاره یک خانه کوچک یا اجاره لباس عروس گرفته تا جهیزیه ساده و اینطور است که شهامت شروع زندگی مشترک فراهم میشود. دیدگاه خانوادهها باید در مواردی مانند چشم و همچشمی نیز تغییر پیدا کند. به جای بعضی خرجهای غیرضروری با هم یکی شوند و آن مخارج صرف خرید مسکن و موارد ضروری دیگر شود. در نتیجه اگر بخواهیم ازدواجی انجام بگیرد باید دلها یکی و سطح همکاری خانوادهها بیشتر شود. این بدان معنا نیست عروسی را به طور کلی پاک کنیم. مجلس عروسی حس زیبایی دارد و هر دختری دوست دارد با لباس سفید به خانه بخت برود. اینطور نیست که ما کل آرزوهای دو جوان را نادیده بگیریم، بلکه هدف برگزاری مراسمی به دور از تجملات با مخارجی مختصر است. این قبیل کارها باعث میشود غول ازدواج شکسته شود و فرد شهامت اقدام پیدا کند.
آیا این همراهی نکردن و مخالفت والدین تأثیری در زندگی آینده جوانان دارد؟
با توجه به تربیت اسلامی و ایرانی ما، محیط خانواده نقش مهم و پررنگی در سرنوشت فرزندان دارد. در تمام مراحل زندگی، وجود پدر و مادر کنار فرزندان تأثیرگذار است، بنابراین موافقت و مخالفت والدین قطعاً در آرامش زندگی مشترک زوجها مؤثر است. فکر کنید دو جوان زندگیشان را شروع کرده ولی والدینشان راضی به آن ازدواج نبودهاند. شاید دلیل مخالفت آنها منطقی نباشد، اما تجربه نشان داده هنر یک زوج آن است مسیری را طی کنند تا والدینشان راضی شوند. مطالعه نشان میدهد بین ۵ هزار و ۱۷۴ نامزدی که پدر و مادرشان مخالف بودند ۸۸ درصدشان با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند. از همین تعداد در صورت رضایت یکی از والدین ۷۳ درصدشان حس رضایت پایینی داشته و در صورت موافقت هر دو طرف ۸۵ درصد این زوجها به نتیجه مثبتی رسیدهاند.
از طرفی والدین باید به نظر فرزندانشان توجه کنند و به آن اهمیت دهند، چراکه دیدگاهها با گذشته فرق کرده است. آنها دوست دارند خودشان انتخاب کنند، بنابراین باید از تضاد پیشگیری و بین نظرات آنها و خودمان اعتدال ایجاد کنیم. برای رسیدن به این تعادل لازم است مسیر درست طی شود تا جوانان با رضایت کامل وارد زندگی مشترک شوند. فرض کنید آقا یا خانمی به خاطر مخالفت یک طرف از والدین با آنها قهر است. حتماً این قهر احساس ناراحتی، غم، غصه و استرس ایجاد میکند، چراکه نبود پدر و مادر در خانواده انرژی منفی میدهد و آن شخص احساس خوبی از زندگی ندارد، بنابراین توصیه میشود قبل از شروع زندگی مشترک رضایت پدر و مادر جلب شود.
چه توصیهای در این زمینه به والدین دارید؟
در شرایط فعلی سختگیری نتیجه عکس میدهد. همانطور که گفته شد جوانان برای نسل امروز هستند و همانطور که حضرت علی (ع) فرمودهاند بچهها را باید برای امروز تربیت کرد، به همین دلیل وقتی سلایق فرزندان با والدین متفاوت میشود نباید ناهنجاری تلقی شود و باید همراهی کرد. در غیر اینصورت اگر آنها را تحت فشار قرار دهیم به این بهانه که این خانم یا این آقا مورد سلیقه ما نیست و نمیتوانی ازدواج کنی، ممکن است جوان ما تا آخر عمر فکر ازدواج را از سر بیرون کند یا زمان مناسب ازدواج او بگذرد. بنا بر روایتی از پیامبر (ص)، برای هر دو نفری که یکدیگر را دوست دارند هیچ چیز بهتر از ازدواج نیست، در صورتیکه دو جوان به گناه بیفتند والدین در گناه آنها سهیم هستند.
در جامعه امروز دختران و پسران معتقدند باید در انتخاب همسر آزاد باشند. به نظر شما حد و حدود این آزادی چقدر باید باشد تا آیندهشان تضمین شود؟
خانوادهها عقاید و الگوهای تربیتی مختلفی دارند. یک خانواده فرزندانی متکی به خود، توانمند، با اراده، با نگاهی دقیق و مثبت به جامعه تربیت میکند و خانوادهای دیگر فرزندانی پر توقع، بدون اعتماد به نفس. از طرفی انسان باید فردی آزاد باشد. انتخاب شریک زندگی هم از مواردی است که یک جوان باید در انتخاب آن آزاد باشد، بنابراین والدین باید بدانند این حق فرزندان است که همسرشان را خودشان انتخاب کنند، ولی لازم است با آنها صحبت شود تا بدانند این انتخاب، انتخابی است که در تمام زندگیشان تأثیر میگذارد، پس لازم است دقت بیشتری داشته باشند. آنها باید یاد بگیرند به والدین و اطرافیانی که دلسوز و عاقلانه مشورت میدهند اعتماد کنند. در همه این موارد لازم به روشنگری است. به طور مثال او باید بداند هم کفو بودن لازم است به همین دلیل در صورت نیاز باید به مشاوره مراجعه کنند. در نهایت به مشاور هم اعتماد کنند، چراکه آنها با تستهای شخصیتی نتیجه را اعلام میکنند، بنابراین میتوان به جوان آزادی داد، اما مشروط به آموزش معیارها، بیان ملاکهای ضروری، سپس آگاهی دادن. والدین باید کنار فرزندان قرار بگیرند نه مقابل آنان. باید تسهیلگر مسیر ازدواج باشند، اما انتخاب نهایی را به فرزندشان بسپارند. والدین بدون غرضورزی و جبهه گیری، رفتاری منطقی داشته باشند. بدانند گاهی انتخاب - به شرط درست بودن- از طرف فرزندانشان ممکن است از انتخاب خودشان بهتر باشد. نکته مهم دیگر اینکه جوانان باید به تجربه و علم والدین باور داشته باشند. بدانند آنها اطلاعات زیادی دارند و ادامه مسیر روشن را بهتر میبینند. اگر آنها بگویند این دختر یا پسر به این دلایل متقن، مناسب فرزندشان نیست، ولی آنان قبول نکنند و اصرار داشته باشند طولی نمیکشد پشیمان و دچار مشکلات زیادی میشوند.
چه مطالباتی را میتوان از رسانههای مکتوب، تصویری و شنیداری به عنوان مرجعی مؤثر در معرفی ازدواجهای موفق و راههای انتخاب صحیح همسر، همچنین از سازمانها و ارگانهای دولتی و خصوصی داشت تا مسیر ازدواج هموارتر شود؟
صاحبان سخن و قلم باید تولیدات انبوهی در نوشتن مقالات و کتب داشته باشند. این تولیدات باید توأم با برجسته کردن نکاتی برای ترویج ازدواج، به تصویر کشیدن زیباییهای ازدواج و شهامت دادن به جوانان برای ازدواج باشد. در فضای مجازی باید درخشید و این آگاهی داده شود که از ازدواج نترسید و آن را آسان برگزار کنید. الگوسازی نیز از مواردی بسیار مهم و تأثیرگذار است. برنامههایی که امروز از صدا و سیما پخش میشود نباید برنامههایی باشد که جوانان را نسبت به ازدواج بدبین کند و بترساند. متأسفانه در بسیاری از شبکههای خانگی، سینما و تلویزیون موضوع فیلمهای مربوط به ازدواج و زندگی زوجین رویکردشان پرخاشگری، سوءاستفاده، مهریههای سنگین و طلاق است که نگاه به ازدواج را رعب انگیز میکند. در فیلمها زیباییهای ازدواج کمتر نشان داده میشود. باید رویکردهای فیلمسازی و شبکههای خانگی را که امروز پرطرفدار است به سمت نگاههای محبت آمیز یک زوج و روابط حسنه برد. به تصویرکشاندن مهریههای آسان نیز مسیر را بسیار هموار میکند. گزارشهای حمایتی ارگانها و مدیران نیز زیاد کار شود. مدیران بدانند حمایتهای تشویقی در ازدواج بسیار مؤثر است. آنها بدانند طرح تشویقی برای پرسنل مانند ارتقای رتبه، مرخصی تشویقی، وام و کمک هزینههای ازدواج بسیار تأثیرگذار است و ما نتایج آن را در مراجعات بسیاری میبینیم. مطالبه دیگر میتواند از افرادی باشد که تمکن مالی دارند. آنها برای فرزندانشان طوری مراسم نگیرند که باعث سرخوردگی دیگر جوانان شود. در آخر، رساندن یک جوان به حداقلترین نیازش که همان ازدواج است، آرامش و تعادلی دارد که در بهترین شرایط مجردی حتی به لحاظ اقتصادی به دست نمیآید. پس هرچه تلاش شود کم است.